به چشمان مست و خمار تو قسم
من از هر چه به غیر توست پَسم
و در این وادیه حیرانِ همه کسم
چیست امیدشان دور از همهکسم
همه تاریک است دور از خیالت
من یه مجنون مخمور هوایت
گیج گیجم سرشار از هوشیاری عشق
سر نشناسم من به هوای عشق
حال بگویند دیوانه ایست رهگذر
مردم به خوابند از گناهشان درگذر
که گذشت روزگار و می گذرد روزگار
شیخ ما نبود هرگز به آن سازگار
به نگاه مهربان و خیره کشت قسم
که زان روز اول شدی همه کسم
که به کس نگویم جز تو همه کسم
که مجنون وجودِ توام ،به تو قسم
آهای ای مرغ سرکنده کدامین سوی
آهای ای مرغ سرکنده کدامین روی
نه سویی هست نه رویی جان
شوی باید تو جانِ جانِ جانِ جان
در دکلمه شعر پروین درست تلفظ نمشن واژه ها
دقت کنید.
روشنی دادن دل تاریک را با نور عشق
شما دادن را با کسره تلفظ می کنید که اشتباهه
سلام
ترانه بسیار زیبایی سروده اید اقای پورآزاد
کاش من هم به مانند شما هنرمند گرامی طبعی چنین شاعرانه داشتم ولیکن...
کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد...
بیهوده است مجادله بر سر اثبات دیانت یا بی دینی آدمها!
کسی که دروغ نمی گوید،
کسی که مهربان است
کسی که از رنج دیگران اندوهگین میشود
به مقصد رسیده است
از هر راهی که رفته باشد